اطلاعات تماس

09155122338

مسجد جامع ازغند

مساجد جامع همیشه کانون تجمع و توجه اهالی هر آبادی، اعم از شهر یا روستا است .  مسجد جامع با سه تعبیر زیر تفسیر میشود :

1- مسجدی که مردم را جمع میکند یا باعث تجمع اهالی میشود. در اینجا واژۀ جامع ، با ساختار صفت فاعلی تفسیر شده و از تأثیر فعالانۀ مسجد سخن میگوید .

2- مسجدی که جامعِ تمام مساجد و کاملترین مسجد آبادی است. در این تعریف مسجد وصف شده و سخن از برتری اش بر دیگر مساجد است ، که در اینجا لغت جامع به معنی «کاملترین» است. دو تعبیر یادشده توجیه «ادبی» دارد، اما برداشت سومی که بیشتر کاربردی است تا علمی ( ادبیات )هم وجود دارد. گرچه این برداشت و تفسیر بر پایۀ ظرایفِ علمِ ادبیات بنا نشده ولی ملموس ترین و شاید پذیرفتنی ترین تعریفی است که از مسجد جامع می توان داشت.

3-مسجدی که اکثر مردم در آن جمع میشوند یا مسجدی که اهالی در آن تجمع میکنند. همان طور که مشاهده میشود، لغت جامع در اینجا نقش فعالانه را به مردم و نقشی منفعلانه به مسجد نسبت میدهد. اینجاست که پای برخی مباحث فلسفی، تاریخ و اجتماعیِ پر مناقشه به میان کشیده میشود. که چندان مناسبتی با بحث ما ندارد. مباحثی همچون: در تجمعات شکل گرفته در مساجد، ایا این مسجد است که مردم را برای تجمع برمی انگیزد یا این مردمند که به مسجد هویت میدهند ؟
 اما برداشت نهایی این نوشتار ترکیبی است از هر سه تفسیر فوق بنابراین: مسجد جامع؛ بزرگترین و مهمترین مسجدی که در بعضی موقعیت ها مردم را به خود فرامیخواند (کاربرد مذهبی). و در برخی مواقع، مردم در آن تجمع کرده و شاید درآن پناه میگیرند (کاربرد سیاسی و اجتماعی).

با تعریف فوق، مسجد از دیدگاهِ مذهبی که خیل عظیم مشتاقان را جوابگو باشد باید مشرف به میدان مرکزی و در حاشیۀ خیابان اصلی استقرار یابد. همچنین از بُعد سیاسی و اعتراضات احتمالی باید نزدیک «ارگ حکومتی» ولی با رعایت فاصلۀ ایمنی تا جلوی چشم حاکم باشد. تا همچون «یار» برای والیِ صالح در فراخوان برای دفاع در مقابل دشمنان و همچون «خار» در چشم حاکمِ ظالم، عمل کرده تا قدرت مسجد و مردم را گوشزد کند. البته کارکرد دوم یعنی «خاری در چشم حاکم» از هوشمندی معماران بوده که برای نزدیک کردن مسجد به ارگ، استدلال اِشراف و کنترل اجتماعات را برای حاکم، برجسته کرده و هرگز نیت واقعی شان را بروز نداده اند. جالب توجه اینکه، ظریف ترین نکته در احداث مساجد همانا رابطه با حاکمیت است. شاید این بحث برای قلعه ای کوچک همچون ازغند کمی اغراق آمیز و شاید خیال پردازانه باشد. اما با قدمتی که برای روستا، با عنایت به قراین تاریخی و برخی آثار به جای مانده، سراغ داریم، طرحِ موضوع قابل دفاع است.



شبستان مسجدجامع (1334)
شبستان مسجد خیلی قدیمی و کلا سقف بر اثرمرور زمان سیاه و فرسوده شده و گاهی هم با ریزش خاک همراه است . در مجلسهایی که شبها برگزار میشود تاریکی بر روشنایی همیشه غالب است ولی با همه این کاستی ها در مناسبتها مسجد همیشه از جمعیت آکنده است از کودک تا پیرمرد هفتاد ساله.
 صف نماز در مواقع عادی از ده صف، ده تایی بیشتر است. مسجد یعنی شبستان در سالهای 37 و 1338 شمسی کلا توسط میرزا محمدرضای باصری  تخریب و بنای جدیدی جای آن بامعماری و بنایی عباسعلی آقایی ساخته شد و موقع تخریب با اندک فشار تمام سقف و دیوار فرو میریخت. شبستان ساخته شده جدید هم بعلت اینکه اولا مهندسی ساز نبود و دیگر اینکه کنجایش جمعیت جدید را نداشت، بیش از حدود چهل سال دوام نیاورد و اخیرا تخریب و با مهندسی و معماری جدید و همیاری مردم ساخته و آماده بهره برداری شده است (1380ش). در این جا باید گفته شود بعلت عدم فرهنگ تاریخی و اجتماعی ساختمان شبستان جدید بعلت سهل انگاری در طراحی ان ارزش هنری و تاریخی ایوان 700 ساله بلکه بیشتر را ندانسته و محدوده ایوان رعایت نشده است و البته سازمان میراث فرهنگی که ایوان را به ثبت رسانده ابراز نارضایتی کرده ولی این مساله  قابل جبران نخواهد بود.