نوروز عيد رسمي و نزد مردم بسیار محترم است . مردم سعی میکنند آداب و رسوم متداول را به فراخور امکانات و شرایطشان ، مشروط بر اینکه با عزاداریهای مذهبی و خانوادگی مصادف نشود ، برگزار کنند . تدارکات از دو سه ماه مانده به عيد و کار اصلی در اسفند ماه آغاز میشود .
کدبانوهای خانه مدیریت فعالیت های مربوطه را با دقت و سختگیری پیگیری میکنند . خانه تكاني شامل : جمع کردن کُرسی زمستانی ، شستن فرش ها و پرده ها ، گردگیری درب و پنجره ها . كاشتن سبزه عید ، تهیۀ انواع شيريني هاي سنتی : سمنو ، حلوا جوزی ، زنجفیلی ( کلوچه ) ، تافتون زرد ، آماده کردن آجیل ها : تَف دادن هسته های زردالو ، بادام و تخمۀ خربزه و هندوانه ، شکستن گردو ، بیرون آوردن فرآورده های زردالو از پستوها : کیشتَه ، مُلمُلی، لولَه ( زردالویی که شکافته شده هسته اش درآورده و با مغز هستۀ زردالوهایی که برای « کیشته » تخلیه شده پُر شده و در نهایت مانند همۀ خشکبار ها در آفتاب سوزان تابستان خشک شده باشد.)
اغلبِ مردان تن به کارِ خانه نمی دهند . بنابراین بانوان ازغندی شاید تنها مدیرانی باشند که خود نیز کار میکنند !!! البته برخی مردان فقط در خريدها، اگر باشد ! ممکن است قبول زحمت کنند ! همانطور که در فهرست اقلام سفرۀ عید دیده میشود ، همه چیز صد در صد طبیعی ، سالم و از فرآورده های محلی است .
جالب اینکه اگر کسی در سفرۀ عیدش از شیرینی به اصطلاح « شهری » استفاده کند ، مورد شماتت قرار میگیرد.
صبحِ روزِ عید ، خورشید هیجان انگیز و پرشور از افق سر برمی آورد . جوانه های نو رُسته درختان و گل های لاله ، زیر شرار خورشید جان میگیرند . نسیم خنک و دلپذیر بهاری با گذر از لابلای گلبرگها عطر عید را با گشاده رویی در هوا می پراکند . شور و هیجان در فضای روستا موج میزند . بزرگتر ها در کنار کودکانشان همراه با طبیعت ، از این همه طراوت و شادابی به وجد آمده اند . و آرزو میکنند ای کاش کودک بودند تا میتوانستند آنچه در درونشان موج میزند را بروز دهند ! حال و هوای نوروزی تا « سیزده بدر » ادامه دارد .
در اين روزها ؛ كشاورزی تعطيل ، دامداری تعطیل ، مكتب خانه تعطيل خلاصه همه جا بسته است . آنچه باز است درِ خانه و سفره های عید و دلِ تک تک اهالی است . بازار آشتی کنان براه است .
« ترک دیار کرده های » مختار و مجبور ! هم باز گشته اند . کودکان ، نوجوانان و جوانان در دسته های چند نفری به بازیهای گروهی مشغولند . بزرگتر ها هم به دید و بازدیدها سرگرم دید و بازدید برای مردان دارای اهمیت و سلسله مراتب است .
رسم است ديدارِ اول را از خانۀ بزرگِ ده آغاز نمایند . در حال حاضر ( 1335 خورشیدی ) مراسم از منزل حاجي باصري شروع مي شود . حاجي به خوشامد گویی و احوال پرسي از تک تک مهمانان البته متناسب با جایگاهش ! می پردازد . بعضی از پدرها پسرِ بزرگ را با خود در برخی مجالس همراه میکنند . حاجی آنها را عيدي ميدهد . سپس مردم به منازل بزرگان دیگر رفته و بعد به ديدار اقوام ، دوستان و همسایه ها مي روند .
پس از پایان دیدارها نوبت بازدید هاست . همزمان که مردم حال ديد و بازديد خود هستند . بزرگانی مانند حاجی باصری ( ارباب ده ) ، آقای منشی ( كدخدا ) ، جناب ميرزا عبدالله ( پيش نماز ) و ديگر بزرگان به اتفاقِ هم ، بازديدها را در دو وعدۀ صبح و عصر پس میدهند .
سفرۀ عید در همۀ خانه ها به تناسب صاحبِ خانه برپاست . البته اختلاف چندانی دیده نمیشود ، مگر در خانۀ بزرگان که هيچ کمبودی مشاهده نمیشود . در اینجا مشاهدات شخصی ام را از یک دید و بازدید نوروزی ، در زمانی که کودکی هفت هشت ساله بودم ( 1335 خورشیدی ) می آورم : قرار است پدرم به اتفاق برادرش حاجي باصري و ديگر بزرگان ده ، به خانه يكي از « آقايون » بنام « احمد وكيل » برای بازدید نوروزی بروند . من نیز که اولا برادرزاده ارباب ده بودم و نیز پسر بزرگ خانواده ، پدرم دستم را گرفته و در تمام دید و بازدید ها شرکت میکردم !