
عصرعاشورا. وشیر دم بلند
عده ای گریان و کودکها بخند
**************
شخصی بود
به نام موسی ،محسنی،
پدربزرگ ،دوست وبرادر عزیزم
آقای ،،محمد محسنی،،
پیرمردی باقد تقریبا خمیده
که میگفتن سالهاست
شیر روز عاشوراست
************
عده ای ازبچها ازترس شیر
گریه میکردند
وعده ای هم به صدای غران شیر خنده،وبزرگان هم فقط گریه وگریه و....
***********
واما یک لحظه که تقریبا برای همه جالب بود وجاذب
لحظه قبل از ورود شیر
که باصدای شلیک تفنگ
غلامرضا باصری همراه بود
یعنی مجوز ورود شیر
شللیک ،کلت مرحوم غلامرضا باصری بود و
یک دنیا شلوغی غم وشادی
*************
واما بعداز مرحوم موسی،شیر،
شیر شایسته ،تولد یافت وهم اکنون ایفای نقش میکند
،،حسین شایسته،،
باقدی نسبتا کوتاه و....
جالب اینجاست که درخاطراتش میگوید ازکودکی آرزوی شیر شدن داشته است
که سالها است
ایفای نقش میکند
،،شیر شایسته،،
