سلام و درود بر یاران هم ولایتی
چند روز قبل مرد خوشفکر و خستگی ناپذیر ازغند جناب باصری برای مرحمت اثر ارزشمند خود به دفترم تشریف آورده بودند که. به دلیل مآموریت توفیق زیارت ایشان حاصل نشد.
اما نکته اینجاست از لحظه ای که این اثر را روءیت نمودم و تورقی شد ؛گویا در دنیای دیگری سیر می کردم ؛زبان شیوا و محاوره ای ایشان بر ملاحت آن اثر افزوده وآن را خواندنی تر نمود .
شوق و اشتیاق مطالعه به اینجا ختم نشد و به محض ورود به منزل کتاب در دست به مطالعه ادامه دادم واگر زیاده گویی نباشد قسمت اعظم آن مطالعه شد و حال و هوایی داد .
مولوی می گوید:
هر کسی کو دور ماند از اصل خویش
باز جوید روز گار وصل خویش
و به قول حکما:
کل شیئ یرجع الی اصله
خوب القصه که حضرت باصری یک روز شیرین و خواندنی را برای ما رقم زد ؛خدا قوت.
اما همولایتی های عزیز گمان می کنم تهیه ی این کتاب به نوعی فرض و واجب برای هر ازغندیست تا فرزندان آن خاک پاک از نیاکان و ما سلف خود و جغرافیای آن مطلع باشند و به آن افتخار کنند همانطور که ما به کشور و دیرینه ی آن افتخارمی کنیم .
نکته ی دیگر حضرت باصری ما خستگی ناپذیر و با همت والای خود داستان را ادامه داده و برگ های زرین دیگری از اوراق مشعشع ناحیت ازغند برایمان فراهم سازند باشد که بصیرت ما از گذشته افزون گردد؛ علی ایحال در عرض آخر همه ی ازغندی هایی که این کتاب را مطالعه کرده اند بی صبرانه منتظر اثر بعدی خواهند بود وبه سایر دوستان توصیه خواهند داشت که این اثر را تهیه کنند.
سخن بسیار است باشد تا وقت دگر
حافظ شیرین سخن می فرماید:
"سایه ی معشوق اگر افتاد بر عاشق چه شد"
"مابه او محتاج بودیم او به ما مشتاق بود"
"سرتان سبز و روزگارتان خوش"
"ارسالی از : حاج مصطفی اسدی "