ازغند در گذشته
نام شاعر : سید حسین موسوی ازغندی
آری ازغند در گذشته بوده است
شهر سبزی در دل آن باغها
سرو نازی داشته چون سرو سهی
در کنار قبر صالح در برِ محرابها
گبر و ترسا در میانش بوده اند
مانده است باقی زِ آنان خیل سنگ قبرها
یادها رفتند و ما هم می رویم از یادها
کی بماند پرِّ کاهی در میان بادها
گر به دقت بنگری آن تک درخت سرو، بارُو برجها
می گشاید راز دربِ سنگی زان همه اسرارها
عالمانی بس مهذّب با تدیّن داشته
بحر ایمان بوده ازغند، در تمام عصرها
یک زمانی هم نه چندان خیلی دور
در خراسان بزرگ و مَرو داشته نامها
لیک صد افسوس زان شهر کهن
چیزکی باقی نمانده جز بسی دیوارها
برج و بارویش خراب و آب نیست
دشتِ تَفتیده زَنَد له له برای آبها
غم مخور ازغند می آیند جوانان وطن
می زدایند غم ز رخسارت شَوی چون ماهها